12- یه شیطنت خنده دار...
وقتی داشتم پست پایینی رو مینوشتم صدایِ امیرعلی رو شنیدم که پیدا بود باز خودش رو تو دردسر انداخته و کمک میخواد وقتی برگشتم طرفش با این صحنه مواجه شدم: بهله... ایشون لایِ دو تا پشتی گیر کردن.... من که خندیدم خودشم خنده اش گرفته بود... بعدشم که گفتم رفت تو حیاط و بازی میکرد... رفت سراغ اسکاج بابایی که باهاش موتورش رو میشوره و نتیجه اش: الانم داره با باباییش فوتبال بازی میکنه و وقتی میخواد توپش رو شوت کنه گاهی میگه: دیــــــــــــــش... فک کنم میخواد ادایِ فیلم فوتبالیستا رو دربیاره.... کلی عاشقِ فوتبالِ.... نکنه میخواد فوتبالیست بشه؟ من که دوس ندارم تا یاد...